غمگین

حـــــرف دل و دلنـوشــته

۩ آینه ۩

 من به آیینه حسادت کردم!
به همان یک نگه خسته ی تو
و به او
که تو را در دل خود خواهد دید
و به بوی گل سرخ
... آن هنگام که تو می بوییش
و به زلفان خم اندر خم تو
که سرانگشت تو را
به کمین بنشسته است
و به پیراهن تو
که تو را این همه در بَر دارد
و به این یک نم اشک
که یقین می دانم
گونه ات می بوسد
یا به یک آستینی
که عرق از سَر پیشانی تو بردارد
یا قلم
که به دستان تو خواهد رقصید
یا به کاغذ
که ز تو گیرد رنگ
من به نسیمی که ز تو شاد شود
یا به آبی که تو را می نوشد
یا به نوری که روشن شود از پرتو تو
به آفتاب.... به زمین
من به هر کوی که گم کرد تورا
من به دل نیز حسادت کردم
که تو را دوست دارد
من...
من
به آیینه حسادت کردم!

Designed By Erfan Powered by Bayan